English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9130 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mark up price inflation U تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inflation U تورم پول
inflation U تورم
self inflation U نخوت
creeping inflation U تورم ارام
runaway inflation U تورم افسار گسیخته
anticipated inflation U تورم مورد انتظار
persistent inflation U تورم مداوم
persistent inflation U تورم دائمی
anticipated inflation U تورم پیش بینی شده
galloping inflation U تورم چهارنعل
galloping inflation U تورم شدید
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
tire inflation U فشار هوای لاستیک
expectational inflation U تورم پیش بینی شده
expectational inflation U تورم قابل پیش بینی
hyper-inflation U بسیارمتورم
chronic inflation U تورم مزمن
cumulative inflation U تورم
undersirable inflation U تورم نامطلوب
creeping inflation U تورم خزنده
monetary inflation U تورم پولی
unexpected inflation U تورم پیش بینی نشده
secular inflation U تورم قرنی
unexpected inflation U تورم غیر منتظره
inflation rate U نرخ تورم
inflation accounting U حسابداری تورمی
secular inflation U تورم مزمن
rate of inflation U نرخ تورم
trade off between inflation and U unemployment
structural inflation U تورم ساختاری
imported inflation U تورم وارداتی
hidden inflation U تورم خزنده
hidden inflation U تورم پنهان
gas inflation U تورم گاز
galloping inflation U تورم تازنده
galloping inflation U تورم افسارگسیخته
cost push inflation U تورم ناشی از فشار هزینه
unemployment inflation dilemma U معمای بیکاری
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
unemployment inflation dilemma U تورم
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
mark down U پایین اوردن قیمت
mark down U تنزل قیمت
mark up U افزایش قیمت
mark U علامت گذاری روی چیزی
mark U مدرک
mark U گواهی
mark-up U سود توزیع کننده
mark-down U قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark U نشان
below the mark U پایین تر از میزان مقر ر
mark up U سود توزیع کننده کالا
mark off U خط کشیدن
to mark out one's course U طرحی برای رویه خود ریختن
mark of d. U نشان امتیازیا افتخار
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
to mark off U جدا کردن
mark down U کاهش قیمتها
mark down U کاهش قیمت
beside the mark U پرت
beside the mark U خارج ازموضوع
mark up U نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
mark U ارزه
mark U علامت گذاری کردن
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark U نمره گذاری کردن علامت
mark U نشان کردن نشان
mark U توجه کردن
mark U علامت گذاری
mark U بل گی_ری خوب
mark U نشان علامت
mark U نشانه
mark U پایه
mark U اثر
mark U نمره
mark U علامت
mark U نشانه کردن حریف
mark U علامت نشانه هدف
mark U داغ
mark U 01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
mark U مارک
mark U پایه نقطه
mark U کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
mark U کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
mark U بعنوان سیگنال استفاده میکند
mark U درجه
mark U قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
mark U وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
mark U مرز
mark U علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark U ایه
mark U علامت گذاشتن
mark U هدف
mark U نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark U سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
mark U حد
finger mark U با انگشت چرک کردن
we missed our mark U تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
finger mark U اثر انگشت
floating mark U نقاط مواج عکس هوایی
floating mark U نقاط ایستگاه برجسته بینی
mark time U فرمان در جا
mark sensing U نشان دریایی
upto the mark U داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
mark time! U !
match mark U جفتن و جور کردن قطعات
guide mark U نشانهراهنما
lateral mark U علامتکناری
centre mark U نقطهمرکزی
black mark U سابقهی بد
word mark U علامت کلمه
word mark U نشان کلمه
special mark U علامتمخصوص
mark time! U در جا
mark time U در جا زدن در جا قدم رو
file mark U نشان پرونده
file mark U علامت فایل
Deutsche Mark U واحدپول
hash mark U خط نشان
mark out a ground U تحدید حدود زمین
shoulder mark U درجه روی دوش
mark sense U نشان دریاب
mark sense U نشان گذار
shoulder mark U نشان سردوشی علایم سردوشی
interogation mark U نشان پرسش
space mark U علامت فاصله گذاری
stonemason's mark U علامت سنگتراش
index mark U علامت شاخص
shoulder mark U درجه سردوشی افسران
mark of mouth U نشان پیری در اسب که ازگودی دندانش پیدا است
quotation mark U نشان نقل قول
mark condition U وضعیت نشان
mark condition U شرط علامت
quotation mark U علامت نقل قول
repeat mark U خال
ripple mark U شیارسطح چوب
sea mark U راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea mark U خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
shoulder mark U نشان سردوشی
stonemason's mark U نشان سنگ کار
mark sensing U نشان دریابی
group mark U علامت گروه
group mark U نشان گروه
mark sensing U نشان یابی
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U نشانه چاپ که قابل بیان نیست وی در درک متن کمک میکند
strawberry mark U لکه برامده و قرمز رنگ مادرزادی در بدن شخص
frequency mark U علامت فرکانس
frequency mark U نشانه فرکانس
hall mark U نشان عیارکه ازطرف
hall mark U دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
question mark U علامت سوال
mark sensing U نشان گذاری
mark sensing U علامت زدن با مداد نرم
question mark U پرسش نشان
question mark U " که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
hash mark U علامت چاپ که به عنوان نشانه کپی سخت یا نشانگر به کار می رود
hash mark U قسمتی از زمین پس از عبوراز خط یک یاردی
hash mark U خط شروع مسابقه
tide mark U داغ مد
bench mark U انگپایه
bench mark U رپر
bench mark U نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
bench mark U شاخص مبداء
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
bench mark U نشانه
bench mark U علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
plate mark U طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
birth mark U ماه گرفتگی
block mark U نشان کنده
exclamation mark علامت تعجب
bench mark U نشانه مبنا
tide mark U علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
calibration mark U علامت کالیبراسیون
bench mark U نشان
mark-downs U قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark-ups U سود توزیع کننده
accent mark U یکی از علائم تکیه در موسیقی
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
tape mark U نشان نوار
bale mark U مشخصات عدل
to make one's mark U اسم و رسم به هم زدن
press mark U علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
pock mark U ابله
plimsoll mark U خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
plimsol mark U علایم بارگیری
plimsol mark U مارک بارگیری
plate mark U انگ
plate mark U نشان عیار
piece mark U شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
pencil mark U نشان مدادی
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
mark time <idiom> U منتظر وقوع چیزی بودن
mark time <idiom> U با ضرب اهنگ پا را تکان دادن
trade mark U علامت تجارتی
dead mark U انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
to miss a mark U نشانی را نزدن
Recent search history Forum search
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1لطفا قیمت محصولات رو برای من بفرستید ممنونه
1جملات کامل انگلیسی برای کلمه accomplish
1provisional sum
0ایا for what price ? ترجمه ی جمله ی
0Sub-contract is by by buying similargoods in the market
0Sub-contract is by by buying similargoods in the market
0do better on the price
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com